خانم رابین رایت (که البته ربطی به بازیگر سریال مشهور »خانه پوشالی« ندارد) هفته پیش در هفته نامه نیویورکر مطلبی مفصل دربارهی این روزهای شهر تهران نوشت. او در آن استدلال کرده که انقلاب ایران به بحران میانسالی رسیده و دیگر فقط نسل اول انقلاب اسلامی است که به دنبال آرمانهای آن (از جمله شعار «نه شرقی و نه غربی») است و با از میدان خارج شدن این نسل چیزی از آرمانهای انقلاب باقی نمی ماند. تصویرسازی شیطنتآمیزی هم بالای مقالهاش منتشر شده که نشان میدهد ایران و آمریکا یواشکی روی دیوار محل سفارت آمریکا با هم دست میدهند.
ولی آیا حق با خانم رایت و مجلهی نیویورکر است؟ آیا آرمانهای انقلاب را تنها نسل اول آن حمل میکنند؟ آیا انقلاب توانسته اسلامی است آرمانهایش را به نسلهای پسین منتقل کند؟
همین خانم رایت دو، سه هفتهی پیش در مقالهی کوتاهتری در نیویورکر به ماجرای تشییع غیرمنتظرهی شهدای غواص اشاره کرده بود. به اینکه چرا ایرانیها آمریکا را بخاطر سکوت و حمایت عملیاش از صدام حسین در سالهای آخر جنگ و استفادهاش از بمبهای شیمیایی نمیبخشند. همینطور نوشته بود که در این مراسم از همهی گروههای سنی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاضر بودند و به احترام جمعیِ مردم ایران به شهدای دفاع مظلومانهی هشت ساله اذعان کرده بود.
حالا چطور همین نویسنده میتواند با سر زدن به پارک آب و آتش و صحبت کردن با چند جوان ایرانی به این نتیجه برسد که انقلاب در حال افول است؟
مشکل به نظرم از ظاهربینی خانم رایت و خیلیهای ماست که مثل او فکر میکنیم. بله، ظاهر چوانان ایرانِ امروز، مانند خیلی جاهای دنیا، غربی شده است. پوشیدن و خوردن و آشامیدن و تفریح کردن و بسیاری جنبههای دیگر زندگی نسلهای جدیدتر ایران در مقایسه با گذشته تغییر کرده است. خیلی از مردم هم بخاطر کمبودها و بیعدالتیها و نابسامانیها عصبانی و دلچرکیناند، ولی کسی نیست که واقعاً به این نتیجه رسیده باشد که انقلاب اسلامی کاری بیهوده بود و بدیلی در مجموع بهتر از جمهوری اسلامی وجود دارد. بخصوص وقتی اخبار کشورهای منطقه و همسایه آدم را ناخودآگاه به مقایسه وا میدارد. حتی در میان ایرانیان مقیم خارج نیز چنین افرادی کمیابند.
چیزی که در طول ماههای آتی بسیار در رسانههای اروپایی-آمریکایی مطرح خواهد شد همین ظواهر است. خیلی دوست دارند بگویند نسل جوان ایران چون مثل ما لباس میپوشد و موسیقی و فیلمهای ما را دوست دارد، پس مثل موم در دستان ماست؛ تنها کافی است چند سال صبر کنیم. زمانی که این نسل به قدرت سیاسی برسد، ایران هم دوباره به کشوری رام و مطیع و بیخطر تبدیل خواهد شد که نفتش را به ما میدهد تا از خود ما کالا بخرد و اقتصادمان را بچرخاند.
از آن طرف هم عدهای در ایران نگران باز شدن درها خواهند شد، چون تمام قضاوتشان بر اساس ظواهر است. از رفت و آمد زیاد توریستها و تماسشان با مردم ناراحت خواهند شد،گسترش روابط اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دنیا ترس به وجودشان خواهد انداخت، و شروع خواهند کرد به مرثیهخوانیهای افسردهکننده دربارهی از دست رفتن فرهنگ و ارزشها و…
صد البته که ظاهر مهم است، اما همه چیز نیست. بخصوص در فرهنگهای کهنی مانند ما که بخاطر هزاران سال تاریخ و زبان و فرهنگِ پیوسته و انباشتهای عظیم از تجربه، به موجوداتی بسیار پیچیده تبدیل شدهایم.
اگر اروپا و آمریکا -و برخی خودیهای ظاهربین – فکر میکنند برای نسل آیفون و اینستاگرام عزت و استقلال و حریت و نبرد با ظلم مهم نیست، خوب است یادشان بیاید که چهار دهه پیش انقلاب و جنگ را جوانانی پیش بردند که بهشان میگفتند نسل موسیقی بیتلز و رقص تویست.
منبع: همشهری جوان