امپراطوری دمپایی

دمپایی ها همه جا را گرفته اند. بخصوص اداره ها و محلهای کار را. دمپایی های جلو باز، جلو بسته.دمپایی های شیک چرمی، دمپایی های معمولی پلاستیکی. دمپایی های پلاستیکی سبک و خشک و دمپایی های پلاستیکی سنگین. دمپایی برای اتاق کار، برای بیرون رفتن از اتاق کار، برای رفتن به دستشویی، و…

دقیقا نمیدانم دمپایی از چه زمانی بر فرهنگ کار ایران مسلط شده. ولی یادم هست که قبل از اینکه از ایران بروم، در دهه هفتاد خبری از این سلطه نبود. کارمندها کفشهایشان خود را به پا داشتند و فقط موقع وضو و نماز آنها را در می آوردند. اما الان آدمها وارد محل کار که می شوند کفش ها را میکنند و روی همان جورابی که به پا دارند دمپایی می پوشند و تا وقتی میخواهند محل کار را ترک کنند آن را به پا نگه می دارند. تازگی هم چند سال است که در ورودی سرویس بهداشتی عمومی طبقه یا ساختمان محل کار یک سری دمپایی عمومی گذاشته اند تا برای وارد شدن به محوطه سرویس بهداشتی پوشیده شوند.

ولی واقعا چرا؟ اول به فکرم رسید که بخاطر راحتی و پاکیزگی بیشتر است. قبول. ولی مگر در دهه های پیش راحتی و پاکیزگی مهم نبود؟ شاید کفشهایی که ملت می پوشند دیگر راحت نیست. ولی مگر کفش فقط برای زیبایی و ظاهر آن است؟ چرا کفش پوشیدن باید با خودش ناراحتی بیاورد؟ در ضمن، چرا این تمایل به راحتی به بخشهای دیگر لباس سرایت نکرده است؟ مثلا چرا ملت شلوار و پیراهن شان را سر کار با پیژامه و تی شرت عوض نمیکنند؟ (امیدوارم کسی الان با خودش نگوید که به به چه فکر خوبی! بیایید از فردا با پیژامه کار کنیم!)

شاید بخاطر این است که کف زمین محل کار و سرویسهای بهداشتی این طوری تمیزتر میماند. خب، مگر اداره ها مسوول نظافت ندارند و روزی دو بار کفها را تی نمیکشند؟ از این گذشته، مگر کسی با کفش گلی و خاکی کوه قرار است سر کار برود؟ و مگر جاهای دیگر دنیا که کسی دمپایی نمی پوشد کف طبقات ساختمانها کثیف است؟

اینها به نظر من دلایل سطحی و ظاهری است. ماجرا عمیقتر از این حرفهاست. اگر حرفهای اسلاوی ژیژک، نظریه پرداز و جامعه شناس اسلونیایی را درباره ی رابطه ایدئولوژی با توالتهای فرهنگی را در اروپا خوانده باشید، میفهمید که منظرم چیست.

شخصا فکر میکنم ظهور فرهنگ دمپایی نشانه ی تغییرات عمیق تری است که میتواند موضوع پژوهشهای فرهنگی جالبی باشد. مثلا میتواند نشانه ی این باشد که تمایز میان فضای کار و فضای زندگی کمرنگتر ا قبل شده. یا مثلا نشانه این باشد که داریم فضاهای آلوده را به رسمیت میشناسیم و می پذیریم، ولی آنها را کاملا تفکیک می کنیم. یا شاید نشانه این است که کار کردن جدی تر از قبل شده و در نتیجه برای افزایش بازدهی نیاز به راحتی بیشتری است. یا حتی برعکس، شاید نشانه راحت طلب تر شدنمان باشد و اینکه میخواهیم بدون زحمت و سختی کشیدن به هدفهای مادی مان برسیم. یا ممکن است نشانه این باشد که تشخص ظاهری و شیکی و آراستگی آن قدر مهم شده که دیگر تحمل فیزیکی آن را برای بیشتر از دو سه ساعت نداریم.

بهر حال بررسی این پدیده نوظهور کار پژوهشگران مطالعات فرهنگی و انسان شناسی و جامعه شناسی است. ولی هر چه هست نمیتوان انکار کرد که رابطه ما با لباس، فضای کار، حریم خصوصی ، و آلودگی تغییرات جالبی کرده است و این دمپایی های بدترکیب نشانه های این تغییراتند.

منبع: همشهری جوان

3 دیدگاه در “امپراطوری دمپایی”

  1. شخص ظاهری و شیکی و آراستگی آن قدر مهم شده که دیگر تحمل فیزیکی آن را برای بیشتر از دو سه ساعت نداریم؟ چطوری شد؟!

  2. به نظر نویسنده داره یه سلیقه ی شخصی رو الکی تبدیل به یه موضوع میکنه!
    منم اگر بخواهم نظر شخصی بدم، نظرم اینه که استفاده از دمپایی پلاستیکی در محیط کار مناسب نیست و وجهه ی خوبی نداره، اما مثلا استفاده از صندل چرمی هیچ اشکالی نداره، بلکه بسیار هم خوبه!
    تغییراتی که نویسنده ازش صحبت کرده در خیلی از موارد دائما در حال رخ دادن هست و چه بسا خیلی هاش هم همه پذیره! روش استدلال نویسنده (منظورم عباراتی از قبیل اینکه “مگر فلان موضوع قبلا مسئله نبود…”) بسیار غیرمنطقی و سفسطه گونه است و اگر چنین روشی رو برای دلیل آوردن به کار ببریم قطعا صدها انتقاد به خیلی از کارهای روزمره و زندگی نویسنده رو میشه وارد کرد.

    1. و البته این هم یک جور مغلطه است که برای رد نظرات یک نفر به رفتارش(خصوصا در زمینه ای کاملا متفاوت) رجوع کنیم!

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.