حسین درخشان*
همه دنیا گیج شدهاند که با ترامپ چه باید کرد. واقعیت این است که او نه سیاستمدار است و نه تاجر. ترامپ یک کالای تلویزیونی است که در گفتمان تلویزیون (یا بقول نیل پستمن گفتمان «سرگرمی») عمل میکند؛ او از راه تلویزیون برندهی انتخابات در تلویزیونزدهترین کشور دنیا شد و حالا هم از راه تلویزیون (و حساب توییتری که با تلویزیون پژواک مییابد) اعمال حاکمیت میکند، تا جایی که کارشناسان آمریکایی به شوخی میگویند بهترین راه تاثیر گذاری بر او از راه تلویزیون، بخصوص برنامهی صبحگاهی شبکهی کابلی فاکس نیوز است.
او و حامیانش در دنیایی موازی، مانند فیلم ماتریکس، زندگی و فکر میکنند که واقعیتهایی متفاوت بر آن حاکم است. در این سپهر موازی زمین در خطر نیست، نژاد سفید در حال انقراض است، اوباما نمایندهی شیطان و خاین به آمریکا است، روسیه و پوتین دوستان آمریکایند، فلسطین وجود خارجی ندارد، و مسلمانها تروریستاند-مگر آنکه از آمریکا میلیاردها دلار موشک و جت جنگی بخرند.
دنیای ترامپ دنیای «تظاهر» و «ابرواقعیت» است؛ برای همین هم تلویزیون (و ویدیو)، که رسانهی مرکزی دوران پسامدرن است، همه چیز اوست.
در دنیای موازی ترامپ، پولهای آزاد شدهی ایران بذل و بخشش اوباما از جیب مردم آمریکا بوده، توافق اتمی با ایران آن را به ساخت سلاح هستهای نزدیکتر کرده، تحریمها علیه ایران تنها به طبقهی حاکم آن لطمه زده و ایران را ظرف چند ماه به کشوری متفاوت بدل کرده، و از همه مهمتر اینکه ترامپ آمادهی «مذاکرهی بدون پیششرط» با ایران و حامی «صلح جهانی» است و حاکمان ایراناند که از مذاکره و صلح گریزانند.
در داخل آمریکا هرکس با ترامپ مثل یک سیاستمدار یا تاجر عادی تعامل کرده به او باخته است. چرا که او در زمینی بازی میکند که هیچکس قواعد آن را به خوبی بلد نیست. دسته بندی گی دبور، نظریهپرداز مشهور دههی شصت فرانسه، از سه مرحلهی تاریخی تمدن انسانی به فهم ترامپ کمک میکند. با الهام از دبور (و البته دیگرانی چون بنجامین و بودریار و پرس) میتوان گفت که در دنیای پیشامدرن «بودن»ها اهمیت داشتند: قوی بودن، دانا بودن، جوان بودن، برحق بودن، کارا بودن وغیره. پس از آن در دوران سرمایهسالاری مدرن «داشتن» ابزارهای بودن مهم شدند: داشتن سرمایه و خانه و زمین و جواهر، داشتن مدرک تحصیلی، داشتن سلاح اتمی، داشتن لوازم زیبایی و جوانی، وغیره. اما در دوران سرمایهسالاری متاخر یا پسامدرن «تظاهر» است که مهم است: تظاهر به سواد، تظاهر به دانایی، تظاهر به جوانی، تظاهر به قدرت، تظاهر به کارایی و غیره که شاید مفهوم «برند» آن را از هم بهتر توضیح دهد.
دنیای ترامپ دنیای «تظاهر» و «ابرواقعیت» است؛ برای همین هم تلویزیون (و ویدیو)، که رسانهی مرکزی دوران پسامدرن است، همه چیز اوست.
بدون فهم این نکته نمیتوان جلوی ترامپ ایستاد. با او نمیتوان با «بودن»ها و «داشتن»ها مقابله کرد، چون او با «تظاهر»هایش همهی آنان را میسوزاند.
صریح و ملموس برای این روزها بگویم: «تظاهر» ترامپ به صلحطلبی و تمایل به معامله با ایران را نباید با آموزش مبانی مذاکره یا یادآوری بدعهدی او (دنیای واقعیت) پاسخ داد. اینگونه، اوست که برنده میشود. اگرتصمیم کنونی نظام مذاکره نکردن است، باید با «تظاهر»ی به مذاکره که برای او پذیرفتنی نیست پاسخش را داد تا ما را حامی تعامل و صلح و او را گریزان نشان دهد. من اگر جای مقامات ایران بودم در یک توییت ترامپ را در سالروز کودتای ۲۸ مرداد به تهران دعوت میکردم تا در ساختمانی در خیابان فلسطین با او بنشینم و تمام مسایل فیمابین از سال ۱۳۳۲ را تا کنون حل و فصل کنیم.
* پژوهشگر میهمان و تحلیلگر رسانه در دانشگاه هاروارد